صدای جیغ الکی آدمها و بچه ها روی چرخ و فلک را یادت باشد.خوردن پشمکهای رنگی یادت باشد و این جمله مادربزرگ، «یا ابوالفضلالعباس!»
ترس از ارتفاع مادر بزرگ یادت باشد،که ممکن بود چرخ و فلک را بین زمین و آسمان نگه دارد و نیمهراه پیاده شود. «اتوبان کودک» در محله امیریه تهران را یادت باشد و این را که دیگر این اتوبان پر از خاطره کودکی وجود ندارد، یادت باشد.
حالا که خاطرات کودکی ام را ورق می زنم، دلم می گیرد. تابستانهای آن سالها تهران یک شکل دیگر بود. یک اتوبان کودک داشت، نزدیک خانه مادر بزرگ که ما بیشتر روزهای هفته، همراه مامان و مادر بزرگ به آن جا میرفتیم . یک محوطه کوچک شبیه یک حیاط که به نظر من اما جای باشکوهی بود.
آنجا یک چرخ و فلک بسیار بزرگ داشت، البته نه به بزرگی چرخ و فلک سنگاپور که 160متر ارتفاع دارد و نه به بزرگی چرخ و فلک لندن که به «چشم لندن» مشهور است.
من دوسال پیش وقتی میخواستم سوار بزرگترین چرخ و فلک دنیا بشوم، کلی دلشوره داشتم. اما آن چرخ و فلک که تمام سنگاپور و جزایر اطراف آن زیر پایت بود، به زیبایی و هیجان چرخ و فلک اتوبان کودک نبود. آنجا یک گروه آدم وارد یک کپسول بزرگ شدیم که سرتاسر آن شیشه بود و به آسمان پرواز کردیم. صدای جیغی شنیده نمیشد و همه گردشگرها با هیجان از نمای ساختمانها و دریا عکاسی میکردند. اما نه، چرخ و فلک اتوبان کودک چیز دیگری بود. آن زمان وقتی کوچک بودم، این چرخ و فک برای من که به سوار شدن در چرخ و فلکهای موشکی دورهگردهای تهران عادت داشتم، باشکوه بود، خیلی باشکوه.
یک قطار کوچک بود که می توانستی در آن یک دور بچرخی؛ و یک فضا برای ماشین رانی...دیگر هیچ. بوی پاپ کورن و خنده های کودکانه.تازه سالی یک بار هم همراه مادر به عکاسیِ رو به روی آن میرفتیم و تولدمان را و بزرگ شدنمان را در تصویر تازه میدیدیم. راستی، از آن عکاسی قدیمی چه خبر؟
***
اما یک چیز دیگر هم بود. شب های تابستان «فانفار» هم می چسبید. فانفار از اتوبان کودک بزرگتر بود و درست در میدان ونک قرار داشت. خب خیلی بزرگتر. اما حالا که از جلوی این زمین متروک عبور میکنم، میبینم نه، اینجا هم کوچک بود. فانفار مدرنتر و شیکتر بود . وسایل بازی متنوعتری داشت. کمی گران تر بود. تابستانها همراه عمو و خاله و دایی و بچههایشان چه شبهایی را در این مکان نگذراندیم...
یک شهر بازی دیگر هم بود، در بزرگراه چمران، همان که وقتی از جلویش رد میشدیم، صدای جیغ و هیجان از آن بلندمی شد...و قتی رودخانه وحشی به خروش در میآمد و ارابههای ترسناک مسافرانشان را180درجه میچرخاندند. میگویند در این شهر بازی که در سال 85 تخریب شد، 100غرفه متنوع فعال بود؛ بازیهایی متنوع، دالانهای شیشهای، سینمای چند بعدی وحشتناک و ...
آنجا کمی دور از دسترس بود، اما بخش مهمی از خاطرات کودکی ما را تشکیل میداد...
از همه آن پارکها تنها پارک ارم مانده است، در ابتدای بزرگراه تهران- کرج...
آنجا دیگر با شکوه تر از همه جا بود، چون دو تا لونا پارک داشت و ترن هوایی ترسناکی که مو به تن آدمها راست میکرد.خودم را می بینم درحال سقوط از آن ترن هوایی. نفسم بند می آید.
دیوار مرگ را بگو! آنجا که میایستادی بالای یک استوانه چوبی و موتور سوار بیباکی از دیوار بالا میآمد. تازه دستهایش را رها میکرد و تو از هیجان به تته پته میافتادی.خوبی پارک ارم این بود که مادر بزرگ و عمه و خاله هم می توانستند در فضای سبز آن پتو پهن کنند، چای بنوشند وکمی استراحت کنند.
یک تونل وحشت داشت که اگر به مجسمههای آن خیره می شدی، به جای اینکه بترسی، از خنده رودهبر میشدی. این پارک هنوز هم یکی از جذابترین شهر بازیهای تهران است. پارک ارم مجموعههای فرهنگی دارد. غرفه های مواد غذایی دارد. باغ وحش و فضایی به اندازه چند هکتار، جایی برای قایقرانی هم دارد و...
خوب، از تمام آن شهر بازیها یک پارک خاطره انگیز دیگر به نام «مینیسیتی» هم بود. این پارک به بزرگی پارک ارم نبود، اما از فانفار بزرگتر بود.
پارسال خبری خواندیم که ناراحت شدیم:«به منظور ساماندهی خطوط اتوبوسرانی و کاهش ترافیک، یک پایانه جدید اتوبوسرانی و تاکسیرانی در مکان شهر بازی مینیسیتی در حال ساخت است.»شهردای منطقه یک اعلام کرد:«برای کاهش ترافیک منطقه این طرح بسیار مفید خواهد بود.»
حالا این زمین در اختیار شهرداری منطقه یک است. راستش دلم میگیرد. خیلی دلم میگیرد...اما این سالها پارک بسیج در بولوار ابوذر ساخته شد، پارک آبی آزادگان و پارکهای دیگر. اما من دیگر کودک نبودم که از سوار شدن در چرخ و فلک و رودخانه وحشی آن به هیجان بیایم و شبهای تابستانیام زیبا تر شود.
***
اما به زودی شهر تهران صاحب یکی از بزرگترین شهر بازیها خواهد شد! خوشحالم. بزرگترین شهر بازی کشور به نام «پارک خیال ایرانی» با هفت دیار ساخته میشود. فقط شهربازی هم نیست، ساخت این شهربازی در کنار فضاهای جذاب و هیجانانگیز دیگری در «پارک فراملی هزار و یک شهر» در منطقه 22 تهران با مشارکت بخش خصوصی آغاز شده است.
شاید بعضیها بپرسند که چرا وجود شهر بازی واقعاً لازم است؟
کارشناسان شهر سازی میگویند وجود شهر بازی در شهر باعث نشاط آن می شود. پژوهشی با همین عنوان در سازمان زیباسازی شهر تهران به انجام رسیده است. نتایج این پژوهش نشان داد که شهروندان تهرانی دربخشهای مختلف شهر، با ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی و درآمدی متفاوت، با ایجاد شهربازی موافق اند و همگی به داشتن شهری شاد علاقه دارند.